آسیاب

آسیاب

و من همچنان حیرت‌زده مانده‌ام که با عاشقانه‌ترین کلمات خود به کجا بگریزم. سیدعلی صالحی
آسیاب

آسیاب

و من همچنان حیرت‌زده مانده‌ام که با عاشقانه‌ترین کلمات خود به کجا بگریزم. سیدعلی صالحی

می توانم بمانم ؟

دیگر آن حضور دایمی و نوشته های پراکنده را نخواهم داشت شاید ، هر وقت دل یار بود ...


نظرات 1 + ارسال نظر
نیان چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 11:21

سلام و
پیشکش برای بازگشت شما از سفر بیش از یک ماهه و البته به خانه ی نو.
این خونه نویی گل دارد آن هم خندان و انار دراد آن هم شیرین.
شما اکر نوشته های زیبا و پسندیده ی خود را در دید دیگران قرار ندهید چه می کنید؟

دل مده الا به مهر دلخوشان

گل خندان که نخندد چه کند؟
علم از مشک نبندد چه کند؟
نار خندان که دهان بگشاده ست
چون که در پوست نگنجد چه کند؟
مه تابان بجز از خوبی و ناز
چه نماید؟ چه پسندد؟ چه کند؟
آفتاب ار ندهد تابش و نور
پس بدین نادره گنبد چه کند؟
عاشق از بوی خوش پیرهنت
پیرهن را ندراند چه کند؟
تن مرده که بر او بر گذری
نشود زنده، نجنبد، چه کند؟
دلم از چنگ غمت گشت چو چنگ
نخروشد، نترنگد*، چه کند؟
شیر حق شاه صلاح الدین* است
نکند صید و نغرد چه کند؟
غزلیات شمس

* ترنگیدن، ترنگ، آوازی که از زه کمان یا تار ساز برآید.
* پس از غیبت شمس تبریزی، شورمایه جان مولانا دیدار صلاح الدین زرکوب بوده است. وی مردی بود عامی، ساده دل و پاکجان که قفل را قلف و مبتلا را مفتلا می گفت. بیش از هفتاد غزل از غزل های مولانا به نام صلاح الدین زیور گرفته است.


گر اناری می‏خری خندان بخر
تا دهد خنده ز دانه او خبر
نار خندان باغ را خندان کند
صحبت مردانت چون مردان کند
مهر پاکان در میان جان نشان
دل مده الا به مهر دل‏خوشان
مثنوی معنوی

من اسمم هنوز گندمه شما اسم عوض کردید یا خاموش بودید تا حالا ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد